تازه نوشته ام داغ بخوانید

سرزمین من کجاست؟

چه کسی حقیقت را می‌گوید؟ نگا‌ه‌هایی بی‌باور کلماتی خاموش قلمی یخ‌زده روبه‌روی هم پشت نقاب بی‌حرفی به کدامین حقیقت پناه ببرم؟ سرزمین من کجاست؟ سایه‌های مردد مرا می‌خوانند به

حرف‌هایی با دخترم

دخترم دیوانگی مرز بین زندگی و مردگی است شجاعت داشته باش و سهم خویش را از زندگی بستان به دنیا اجازه نده، هراس را در تو پرورش دهد تا

حرف‌هایی با دخترم

دخترم شاید در این روز باید زیباترین واژه ها را برای میلاد همیشه سبزت برقصانم اما فکر می کنم در شانزده سالگی درک حرف‌های من برایت سهل‌تر خواهد بود

پرهیزگاری

  در اعماق دریا جایی برای ماندن ماندگاری از جنس ابدیت آوازی خموش از ماهیان خفته در آب آبی جاری گذرنده و رونده شاید پشت دریاها شهری است از

نوروز

نوروز زن است زنی عبورکرده از زمستان تاریک و سرد به ذوق سبزینگی بهاران نوروز زنی است مصمم برای رسیدن برای خواستن و خواسته شدن برای قدری لذت زندگی

بال های پرواز

هرجایی که از دست دادم بیشتر به دست آوردم سعی کردم ترس‌هایم را خاموش کنم و تنها به ادامه فکر کنم هرزمانی که بیشتر ادامه دادم، شاهد رشد در

آرشیو نوشته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها