نوشتن هنری است پر از درد جانکاه در بطن
فردا روز دیگری است ، شاید فردا آغاز بهتری
کسی در تنگنای دلتنگی قلمی پر از بغض حسی
بارانی برق آسا در تنِ داغ روزهای تابستانی
در بطن تمام این مرداب های متروک، تراکم
دچار واژه هایِ تهی از احساس دچارِ تویی
صدایی در همین حوالی ، پشت پر چینی از
گاه می بندم کوله باری از خویشتن دچار وارستگی
امروز آقای کلانتری در لایو صبحگاهی تد فارسی را
در چشمان من ، عشق رنگین کمان است گاه