نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است


نام کافکا همیشه من را یاد ایام نوجوانی ام می اندازد همان زمان ها که کنار اسم صادق خان هدایت جا خوش کرده بود
دوره ای از زندگی ام که در تلاش بودم مفهومی از میان بوف کور و حاجی آقا بیرون بکشم ، همان روزها بود که با نویسنده ای به نام کافکا آشنا شدم
لحظه هایی که انگار تمام ذهنم در بیابان
اثر معروفش «مسخ» تشنه ی یافتن دلیلی برای مسخ حشره گونه آن جوان بازاریاب گرگور سامسا بود
دیروز در یکی از پیج های مورد علاقه ام این جمله را دیدم
نوشتن
بیرون جهیدن از صف مردگان است
فرانتس کافکا
تا چه اندازه در نوشتن این جمله وسواس بکار رفته است ، اینکه به جای موجود زنده از مردگان نام می برد ، به نظرم مرز مشخصی با انتخاب کلمه مردگان ایجاد کرده است
می نویسی چون نمی خواهی در صف مردگان باشی ، انسان ها دو دسته اند یا زنده اند یا مرده اند
اگر زنده ای پس می نویسی و اگر نمی نویسی پس نفسی برای بودن نداری
نوشتن برای من تنها به قلم و کاغذ محدود نمی شود
کسی با نت های موسیقی اش جهانی رویایی برایت توصیف می کند
🎼🎼
داستانی خفته در پس تابلوی نقاشی هنرمند چیره دستی خود نوعی نوشتن است
🌈🌈
چین های گل کوزه گری میانسال گویای زندگی زیست نکرده ای است که امانش را بریده است
🧚🧚🧚
در دنیای امروزی برای بیرون آمدن و یا شاید بهتر است بگویم فرار از صف مردگان نیاز به نوشتن داریم از هر نوعش که دلپذیر ماست
من نمرده ام پس می نویسم

مریم حسینی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *