من کافی
من چقدر برای خودم کافی هستم ؟
کافی بودن برای خویش به چه معناست ؟
کافی بودن برای من از سه عنصر مهارت ، علاقه و استعداد درونی تشکیل شده است
همه ی ما در زندگی خود انتظاراتی از خویش داریم که گاه برآورده می شوند و گاهی هم به بن بست می خورند ، این واقعیت که کفه های انتظارات و توانایی های ما میزان باشند ، برای من به منزله ی کافی بودن است ، در واقع اگر در زمینه ای توانایی ذاتی و خودجوش نداشته باشیم ، اما با این حال اصرار بر انجام آن کار داشته باشیم ، در بیشتر موارد به ناکامی منجر می شود و تلاشی دوچندان باید به کار ببریم تا در آن زمینه مهارت کسب کنیم ، اگر انتظارات ما از من درون بالاتر از توانایی ها و ظرفیت وجودی خودمان باشد نتیجه ای جز سرخوردگی و احساس ناامیدی به دنبال نخواهد داشت منِ کافی به نظرم درون هر انسانی جا خوش کرده است
از سوی دیگر آموزش هایی که می بینم آیا در راستای علایق و ذوق درونی ما هستند ، هم روی دیگری از این ماجراست ، بدون تردید تمام کسانی که تحصیلات خود و یا کار خود را نیمه تمام رها می کنند در رسیدن به آن منِ کافی و درونی ناتوان بوده اند
سال ها بود می نوشتم اما بدون آموزشی جدی در این زمینه ، تنها با مطالعه و نوشتن واژه هایم بر روی کاغذ دستچین می شدند ، بازهم در جستجویِ جایگاه اصلیِ درونی خود بودم ، همه چیز خوب بود و زندگی به روال همیشگی خودش ادامه می داد ، اما من راضی نبودم و نمی دانستم این ناخشنودی سبب ظهور خشمی همیشگی در من شده بود ، آرامشی از دست رفته که گویی دور از دستان من بود ، پیکاری بی انتها با دنیای اطرافم
همه یِ دوره های آموزشیِ مرتبط با کارم که در زمینه ی مالی بود را با موفقیت گذراندم ، تمامِ اطرافیان از استعداد شگفت انگیز من در یادگیری زبان های خارجی سخن می گفتند ، شادمانی ام تنها لحظه ای بود ، گویی حفره ای همیشگی در درونم مرا از درون تهی ساخته بود ، تا اینکه بطور اتفاقی در نت با دوره ی آموزش نویسندگی مجازی آشنا شدم ، با اشتیاق دوره ها را گذراندم ، فقط خواندم و نوشتم و آموختم
اکنون بعد از گذشت یک سال ، خشم درون جای خود را به آرامش و مهری بی پایان داده است ، به آشتی درونی دست یافتم ، گهگاهی در آینه به خود نگاهی می اندازم و لذت می برم از جایی که قرار دارم ، این تغییر چنان بزرگ و پررنگ بوده است که به سازشی فراگیر با جهان پیرامون خود هم رسیده ام ، گویی ثروتی عظیم مرا سیراب می کند
منِ ناکافی گذشته که برای رسیدن به حسِ خوش از خود ، به زمین و آسمان چنگ می انداخت ، منی که از خود گذشتن و تمام وقت برای دیگران در اختیار بودن ، سرلوحه کارش بود تا آن خالیِ درون را پر کند به فراموشی سپرده شد و من این حسِ سرزندگی و میلادی نو را مدیون قلم و نوشتن هستم
هنگامی که به این باور برسیم که هرکدام از ما درزمینه ایی که انتخاب کرده ایم بهترین نسخه ی خود هستیم ، این فکر ناخودگاه به جهان پیرامونِ ما هم تزریق می شود و اعتماد به نفس ما را افزایش می دهد و ما را در رسیدن به موفقیت های بالاتر یاری می رساند
مریم حسینی
آخرین دیدگاهها