راه های بهبود اختلال کمال گرایی (۲)

 

در مقاله پیشین دو توصیه اول بهبود رفتارهای ناشی از کمال گرایی را مورد بررسی قرار دادم و در این مقاله در مورد سایر راهکارهای تجربی خودم صحبت خواهم کرد

اشتباهات آگاهانه کوچک

یکی دیگر از تجربه های من در زمینه ی بهبود کمال گرایی افراطی در روند درمان ، انجام اشتباهات آگاهانه بود ، اشتباهات کوچکی که آگاهانه و از روی عمد انجام می دادم تا بر احساس عذاب وجدان و گناهی که همیشه مرا در زمان انجام کار اشتباه محاصره می کرد ، غلبه کنم

در واقع این ورزشی برای روح من بود تا خودم را با تمام اشتباهات کوچک و بزرگ بپذیرم ، سعی کردم در ذهنم جمله ی معروف انسان جایزالخطاست را پررنگ تر از همیشه جای دهم ، چرا که با پذیرش خودم به عنوان انسانی که اشتباه هم  می کند ، می توانستم  به آن آرامش درونی دست پیدا کنم

درست است که به چگونگی انجام کار صحیح واقف بودم ، اما به خودم اجازه ی انجام عملی نادرست را هم دادم و این روند کاملن از روی آگاهی بود ، این روش تاثیر بسزایی بر روند درمان داشت ، چرا که آن وحشت و هراس من از مورد ارزیابی قرار گرفتن را کاهش می داد و من به مرور دست از سر خودم برداشتم و دیگر خودم را سرزنش نکردم

برای خودتان جایزه بخرید

همان طوری که در مقاله ی اول گفته بودم ، کتاب و نوشتن سال هاست که دغدغه اصلی و میل باطنی من بوده است ، به همین دلیل سعی کردم با هر پیشرفتی که در خودم می بینم برای خودم هدیه ای تهیه کنم ، و چه تشویقی بهتر از کتابی نو و ناخوانده

گاهی اوقات هم برای کوچکترین تغییر  در روند درمان ، به خودم یک روز استراحت می دادم و پیاده روی بدون فکر و نگرانی انجام می دادم ، سعی می کردم از یکنواختی برنامه روزانه ام کم کنم و هوای آزاد را با تمام وجود لمس کنم

و این شیوه ی ستایش از خود مرا بیشتر به سمت پذیرش خودم سوق داد ، چون به مرور اتفاقی شیرین در حال وقوع بود و آن  رسیدن از تغییرات کوچک به هدف بزرگی که در ذهن داشتم بود ، زمانی فرا رسیده بود که متوجه شدم دیگر خودم را برای هر اشتباه کوچکی سرزنش نمی کنم و به تدریج نگاه بازجویانه ی من به خود و خطاهایم روندی رو به کاهش داشتند

اولویت ها را مکتوب کنید

در قدم بعدی هدف هایم را اولویت بندی کردم و برنامه ای منظم و روزانه برای فعالیت مورد علاقه ام ترتیب دادم ، به جای انتخاب چند هدف بزرگ که مرا دچار سردرگمی می کرد ، به اهداف کوچکم بازه ی زمانی مشخص دادم و نتیجه ای که مرا شگفت زده کرد ، در واقع یکی از مشکلات اساسی کمال گرایی من انجام کارهای بزرگ و پرمشقت در بازه ی زمانی کوتاه بود ، که در نهایت حاصلی جز  کیفیتی در سطح پایین  نبود ، سعی کردم کارهای کمتری در لیست نوشته شده ام قرار دهم اما ذهن خود را بر روی ویژگی و چگونگی بهتر انجام دادن آن متمرکز کردم

 

از کنترل کردن همه چیز دست بکش

در قدم بعدی خود را از کنترل کردن همه چیز رهانیدم ، در واقع عادتی در من همیشگی بود که همه کارها و مسائل خود و پیرامونم را کنترل می کردم  تا چیزی فراموش نشود و این به وسواسی در ذهن من منجر شده بود که اضطراب و آشفتگی مرا دوچندان می کرد ، سعی کردم مسئولیت هایی که در حیطه ی وظایف من نیست را رها کنم و اجازه دادم اتفاقات به صورت آزادانه شناور شوند ، چرا که به این باور رسیده بودم ، خیلی از رویدادها خارج از توان من است و ناگزیر باید به وقوع بپیوندند

 

ارزش وجودی خود را پیدا کنید

در آخرین مرحله گویی می بایست زیربنای وجودی خودم را از نو بسازم و این سخت ترین مرحله برای کمال گرایانی است که مدتی طولانی با نگاه انتقادگر به خود زندگی کرده اند ، درست است من باید به خودم بیشتر اعتماد می کردم ، اما به این باور رسیده بودم که هیچ چیزی غیرممکن نیست و همانطور که ممکن است اشتباهی از من سر بزند ، می توانم به موفقیت هم برسم و شروع به اهمیت دادن به خودم کردم ، سلامتی ام ، خواسته هایم و مهم تر از آن تغذیه و خوابیدن که مهم ترین عوامل به نظرم در سلامت جسم و روح هستند

مریم حسینی

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *