زمین زایشی هر روزه
کوه نگاه پیرمردی دوره‌گرد
آذرخش نیکی ماندنی است
آسایشگاه بی‌تابی روح
فردوسی آوای پرآهنگ پدر
هیچ مرگ واژهها
ژنده پوش ذهن فرسوده
دلواپسی نگاهی مرده
اجنبی غریبه‌ای بی‌پناه
آش خنده‌های سرریز بر ایوان حیاط مادرجان
جنگ و صلح کشمکش درون
عشق آشفتگی محض
اندیشه این روزها ظرفی توخالی
آشکار این روزها نایاب
عاری تهی از تصویر
نقاب پنهان در پستو
مهربانی نجابت روح
آسمان غرش کابوس کودکی
آس و پاس آخر خط
آسوده خواب رنج
آشفته آتشی زیر خاکستر
آغوش گرمای حضور
آواره معلق در جهان
ساکت آشفتگی پنهان
آینه انعکاس درون
ابهام زندان ذهن
آب باور زلال
اتوبوس انتظار کشنده
اجاره نشین مرگ عدالت
بزرگداشت ماندن در یاد
ادبیات شعور احساس
دوستی باران شفقت
بی خردی دفن دانایی
اردی بهشت ایوان رنگین آسمان
معجزه شگفتی ناممکن
اسارت قفس دنیا
اشک دلی بی طاقت
نگاه سکوت واژه ها
آشنا بیگانه ای دور
غریبه قصه ای پنهان در سایه
اصالت وارستگی روح
اعتماد آینه ای بندزده
اعجاز نوای ویولون
هنوز امید در می زند
عادت نوشدن ناپیداست
نوستالژی در دسترس نیست
افسانه توهم خیال
مترسک مرغان هراسان جالیز
افسوس نوار مغز گذشته
گریه مادر اشک است
باران گریه آسمان است
زمین مدرسه دنیاست
کویر روخانه ای ترک خورده
آب فرزند اقیانوس است
خورشید چراغ آسمان است
گورستان دنیای سکوت است
مرداب حوض بی ماهی
برف بارانی دل گرفته است
زبان کلیدی برای جهان
عدالت این روزها روزنه ای بسته
تردید باور در مه
قدرت مرگ بی زوری
راستی گم شده در تاریکی
اشک ته کشیدن توان
چاپلوسی گردش بی وقفه گویا
هدف امید به فردا
بهار اعجاز طبیعت
تابستان طعم دریای شمال
آینه سخنی از روزهای گذرکرده
مرگ تولدی دگربار
روز قهر تاریکی
شب خستگی روز
سیاهی حادثه ای در راه است
چتر فرار از باران
زن گنجینه ای از تلاش و مهربانی
کودک قاصدکی در آسمان
پیشگفتار حرف خوانده نشده
درون انباری از ارثیه پدری
یادگاری سخن آینه از گذر زمان
پایان آغازی به خواب رفته
دیگری همان منِ پنهان است
آرزو شمعی نیمه روشن
بامداد شلیک صدای پرنده در فرار از تاریکی
آفرینش ماندنی ابدی
کوزه همان لیوان گلی بزرگ شده است
آشکار رازی در بیداری
استوار گویی مادری است تنها با گوشه ی چادری در دهان
اجل شاید امروز شاید هم دورتر
درون مجالی برای غار تنهایی
تفکر تصویری خاک خورده
بیداری سفری به واقعیت
خواب رویای بیداری
صلح قصه ی افسانه ای
آرامش شاید زمانی دیگر
کودکی بالی برای پرواز
وطن آرزوهای بربادرفته
سیاست کرکسی سیاه
خانه سقفی از آرامش
حیا گم شده در غبار
آرزو معشوقی چشم نگران
سوگند کلام آخر
زندگی بدون عشق
زندگی بدون عشق سلولی انفرادی
زندگی بدون عشق آسمانی آبی کبود
زندگی بدون عشق مردگی بی وقفه
زندگی بدون عشق قدم زدن در کوچه خاطرات
زندگی بدون عشق ادبیات بدون شعر
زندگی بدون عشق نوشتن بدون واژه
زندگی بدون عشق پاسخ بدون سوال
ایرانِ من
ایران از نگاه من
ایران یعنی مادری عقیم
ایران یعنی دامن گلدار دماوند
ایران یعنی ایوانِ پر نور
ایران یعنی خاک بارون زده
ایران یعنی اردی بهشت و طعم مَلَسِ آلوی نارس
ایران یعنی ذوق تنگ بلوری نوروز
ایران یعنی دختری کرد با چشمانی رنگین
ایران یعنی مادری چشم انتظار
ایران یعنی طعمِ سبزی شمال
ایران یعنی مریم و اقاقی
ایران یعنی دور باد از تو زشتی
ایران یعنی مهرِ بی پایان
ایران یعنی اشعار حافظ در شبی به بلندای یلدا
ایران یعنی ریشه ی من
ایران یعنی ذوق و هنر
ایران یعنی من هستم ، تو هستی
ایران یعنی کنارهم برای هم
مریم حسینی
آخرین دیدگاه‌ها