بره‌ی خوب به چوپان بد خیانت می کند

 

یکی از تمرین هایی که به نظرم برای هر نویسنده‌ای لازم و ضروری است، درک و دریافت او از جملات قصار و کوتاه بزرگان و نویسندگان دیگر است.

در یکی از کارگاه های محتوای استاد شاهین کلانتری این جمله تمرینی کارساز برای ما بود

از دیدگاه من نوشتن دریافت خود درمورد گفتاری که از ذهن فرد دیگر و دنیای درونی او بیرون آمده است، به خوبی توانایی و قدرت قلم یک نویسنده را مشخص می کند.

 

آیا شما  حد و مرزی برای کمک و نیکی به دیگران برای خود مشخص کرده اید؟

تا به حال تجربه ای داشته اید که بعد از خوبی کردن به دیگران، از کار خود پشیمان شده باشید؟

قبل از پاسخ  به این پرسش، بهتر است ریشه ی نیاز به خوبی کردن در انسان را مورد بررسی قرار دهیم.

 

همه ی ما در زندگی تمایل به تعریف و تمجید از جانب اطرافیان خود داریم، اما وقتی این حس مهرطلبی بیش از حد در ما شکل بگیرد، آسیب های جبران ناپذیری را به ما وارد می کند.

وقتی مدام در تلاش هستیم که از نگاه دیگران خوب به نظر بیاییم و تمام ذهن و روح ما در فکر گرفتن نظر تایید و موافق از دیگران باشد، شخصیت و هویت اصلی خویش را از دست می دهیم و ناخودآگاه در مهربانی کردن به دیگران غرق می شویم. ما هیچگاه قادر نخواهیم بود همه ی افراد را از خود راضی نگه داریم و قرار هم نیست  با خوبی کردن دیگران را مدیون خود کنیم.

در واقع باید یاد بگیریم که اگر در حق کسی کمکی انجام می دهیم، علت، همان خوبی و نیکی باشد، نه انتظاری که در ذهن ما شکل می گیرد. خوبی را به دلیل یکی از ویژگی های انسان واقعی انجام دهیم و نه برای نفعی که قرار است برای ما داشته باشد.

دلیل دیگر خوبی بیش از حد به دیگران، کمال و بی نقص دانستن خود است. این نگاه، از ما حقیقتن کودکی می سازد که وقتی کوچکترین اشتباهی از او سر می زند، در انتظار  تنبیه است  و در خود درون احساس گناه و ناکامل بودن را تجربه می کند.در واقع این نوع رفتار انسان، نشان دهنده ترس و بیم درونی از ناکامل بودن است.

ناکامل بودن از این دیدگاه،  نوعی نقص به شمار می رود که با انجام هر اشتباهی آن ارزش و اعتبار انسان خوب همیشگی را از دست می دهند.

در حالی که نمی دانند همه در مسیر تکامل هستیم و هیچ موجودی کامل نیست.

خوبی بیشتر از حد و اندازه ی ما در واقع قصه ی همان بره ی خوبی است که در حق چوپان بد خود خیانت می کند. درست است، خوبی بیش از حد، می تواند خیانتی جبران ناپذیر برای دیگران و خود ما باشد.با کمی تیزبینی نمونه های عینی آن را می توانیم  در پیرامون خود به فراوانی مشاهده کنیم.

مهربانی بیش از توان ظرف وجودی ما  ، برای ما چه پیامدهایی دارد؟

خود دچار سرخوردگی و بی اعتمادی به دیگران می شویم.

می پرسید چرا؟

چون انتظاری که این میان در ما شکل می گیرد، شاید هرگز برآورده نشود و از طرفی دیگر  برای دیگران هم خوبی به شمار نمی رود.

با قبول مسئولیت های فردی دیگران و انجام آن، این امکان را از آنها سلب می کنیم که در مسیر آموزش و بکارگیری توانایی ها و مهارت های خویش تلاش کنند و در نهایت از ما بره هایی تنها و سرخورده،  مملو از ناامیدی به بار می آید و  چوپان بدی که ما امکان خوبی و توانمندی را از او گرفتیم.

 

مریم حسینی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

4 پاسخ

  1. سلام خانم حسینی عزیز
    به مطلب جالبی پرداختین.
    اینکه چرا در حق دیگران نیکی میکنیم؟
    و این نیکی تا چه حدی باید باشه؟
    در مورد سوال اول توی کتاب فلسفه زندگی که درباره زندگی رواقیون هست، درونی کردن هدف که شما هم اشاره داشتین، که به خاطر خود انسانیت نیکی کنیم نه برای چشمداشت.
    و اینکه نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند و خود نیکی کننده هم سرخورده میشه

    1. ممنونم عزیزم، این مطلب سال ها تجربه‌ی زیسته خودم بود
      و به همین خاطر بسیار برایم قابل لمس بود .
      فلسفه زندگی را نخوانده ام ممنونم از معرفی کتاب، باید کتاب باارزشی باشد. سپاس از وقتی که گذاشتید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *