دخترها رباتی میخواستند که نه تنها بتواند مشاور آنها در امور عشقی و عاطفی باشد بلکه با انگشتانش توانایی ساختن ده عدد برق لب را هم داشته باشد.
ما پسرها گفتیم، این دیگه چه ایده احمقانهای است. به همین دلیل به دو گروه تقسیم شدیم:
پسران و دختران
درحالیکه دختران دور هم جمع شده بودند و خوش و بش میکردند، پسران درست مثل لشکر شکست خورده به آن طرف کلاس رفتند.
حالا دیگر افراد مورد نیاز برای کار گروهی دور هم جمع شده بودند، بنابراین شروع به کار کردیم.
یکی از بچهها پیشنهاد داد که وقتی به ربات ها یک اسمی گفته میشود، باید بتوانند آن اسم را تکرار کنند، یکی دیگر از بچهها بلافاصله اعتراض کرد که شما اجازه ندارید از ربات برای فحش دادن استفاده کنید، چون ربات اجازه فحش دادن ندارد.
بنابراین قرار شد لیستی از کلمات توهینآمیزی که برای رباتها ممنوع است، آماده کنیم. هر کلمهی زشتی که به ذهنمان خطور میکرد را یادداشت کردیم اما ریکی فیشر هنوز بیست لغت توهینآمیز دیگر بلد بود که ما تا حالا حتا به گوشمان هم نخورده بود و به این ترتیب ریکی فیشر به عنوان یکی از خلاقترین و مهمترین افراد گزوه شناسایی شد.
زنگ تفریح زده شد و آقای دارنل به داخل کلاس آمد تا ببیند ما تا چه مرحلهای از کار را پیش بردهایم.
لیست ما را پیدا کرد و نگاهی طولانی به آن انداخت. بهتر است بروم سر اصل مطلب و آن این است که درس کار گروهی حداقل برای ما پسران بطور کلی برای این نیمسال منتفی شد. بهرحال اگر در آینده با رباتهایی مواجه شدید که با برق لب بر روی ناخنهای بلند و مانیکور شده خود اطرافتان میچرخند، اصلن تعجب نکنید، حالا دیگر میدانید قضیه از کجا آب میخورد.
پنج شنبه :
امروز در مدرسه جلسه انجمن برگزار شد و در سالن اجتماعات فیلمی با عنوان من آدم خوبی هستم به اجرا درآمد. در مدرسه این فیلم را هر سال به نمایش میگذارند و ماجرای فیلم این است که آدم باید خودش را همانطور که هست بپذیرد و دوست داشته باشد و در صدد تغییر خود نباشد. به نظرم واقعن برنامه مسخرهای است و بدتر از آن هیچ تناسبی با شخصیت بچههای مدرسه ما ندارد.
بعد از آن خبری اعلام شد که ایده خوبی به من داد. اعلام شد که داوطلب دوره خلبانی پذیرفته میشود.
نویسنده : جف کنی
مترجم : مریم حسینی
آخرین دیدگاهها