هرمز انصاری

 

اولین‌باری که نام هرمز انصاری را در کلاس نویسندگی خلاق آقای شاهین کلانتری شنیدم، فکر نمی‌کردم تا این حد مجذوب قلم این نویسنده خوش ذوق شوم. قلمی در خور ستایش، هم زیبا و دلنشین با  بهره از هنر جذاب ساده نویسی مخصوص به خود، هر خواننده‌ای را غرق در نوشته‌های خود می‌کند.

هرمز انصاری از نگاه من طبع شعرگونه‌اش پررنگ‌تر بود تا هنر نویسندگی‌اش.

تسلط هرمز انصاری بر انتخاب درست و به جا از واژه‌های مناسب بر کسی پوشیده نیست.

به نظر من یکی از انواع نوشته که زیبایی قلم یک نویسنده را آشکار می‌کند، کوتاه‌نویسی و استفاده هنرمندانه از  تشبیه و استعاره است که آقای انصاری به خوبی به این کار پرداخته است. نویسنده‌ای که اصرار زیادی بر آموزش و آموختن همزمان داشت و قدم‌های تاثیرگذاری در این مسیر برداشته است

آثار به جا مانده از هرمز انصاری :

کوتاه نویسی‌ها

آن روزها این روزها

تو به من عشق ورزیدن را یاد می‌دهی

چه بنویسیم؟ چگونه بنویسیم؟

وقتی کسی را دوست داری

پرنده‌های عشق آواز مرا بخوانید

بگوییم… نگوییم

در رثای آنان که زنده‌اند

هزار نکته

نامه‌های پدر به پسر

از بودن به شدن

و دیگر آثار به جا مانده از قلم این هنرمند ماندگار که ما را با دنیای اندیشه و هنر خلاقانه این نویسنده ماندگار همراه می‌کند.

با  قسمتی از واژه‌پردازی زیبا و بدیع هرمز انصاری آشنا شویم:

تعصب بزرگترین مانع درک حقیقت است.

ما بر انديشه ها انديشيدن را ياد مي گيريم

به آن چه مي شنوي فكر كن؛
تا به آن چه مي گويي فكر كنند

 

اگر
. . .
آن وقت

اگر يك چشم به زير پا داشته باشي و چشم ديگر به آن
دور دور دورها – به افق هاي ناشناخته،

اگر آن چه را هست – آن گونه كه هست – ببينـي و بـا
سـرپنجه “چـرا و چگونـه” علـل و موجبـات پيـدايي اش را
بررسي كني،

اگر دانسته هايت را بستر به جا آوردن و جا به جا كردن
و پذيرفتن تازه رسيده ها كني،

اگر فروتنانـه بكوشـي حقيقتـي تـازه را از آراي ديگـران
بيرون كشي،

اگر بي اعتناء به شهرت و توان و هنر گوينده و نويسنده،
تنها به اعتبار عقل و منطق و تجربه و دانش و درايـت خـود
چيزي را بپذيري،

اگر باورداشت هـا و دسـتاوردها و عملكردهـاي خـود را
پيوسته زير سؤال بري و با نگـاهي از “نـوع ديگـر” راه هـاي
تازة تصحيح و تنظيم و نگهداري آن ها را بروي،

اگر همواره يك “چرا” در مقابل عادت هـا و سـنت هـا و
آيين ها و قانون ها و شيوه هاي مسلط رفتاري داشته باشي،

اگــر در هــر شكســت و ناكــامي و زمــين خــوردني،
خردمندانه، پشـت سـر و پـيش روي را بـازنگري و راه هـا و
شيوه ها و ابزارهايي ديگر اختيار كني،

اگر “داشتن” را به خـدمت “بـودن” كشـي و تنهـا آن را
برگزينـي كه غنـابخش بـودن تواند بود،

اگر پنجره ها را بازگـذاري و پــرده هـا را كنــار زنـي و
گوش به زنگ و چشـم بـه راه آن باشـي كـه نشـنيده اي و
نديده اي،

آن وقت . . .
از آن سوي پنجره ها، از افق هـاي دوردسـت، از آن جـا
كه هنوز چشمي نديده است، پاسخت مي آيد؛

پاسخي كه به تو جان تازه مي بخشد، اميد و پايـداري و
دلاوري را در رگ و خون تـو مي دواند، داشته هايت را غني
مي كند و فرهنگت را بارور . . .

پاسخي كه راهبر و راهگشايت مي شود
در
ديدن و شناختن و انديشيدن و عشق ورزيدن و ايستادن
و ساختن؛

ساختن دنيايي كه در آن “آيندگان” پاسخ پرسش هـاي
خود را خواهند يافت.

 

 

“عشق و انديشه”،

اين دو را ميخواهم 
مينشانم عشق را
بر بال انديشه،
و پرواز ميدهم
انديشه را
در آسمانهاي
بالا بلند
فرداي زندگي

 

هنر نويسنده،
قرار نيست،
حالت آنان را كه در “راه بردن زندگي”، درمانده اند
به تصوير كشد

قلم” ناوداني است كه
انديشه اي پرورده و احساسي لطيف
از آن جاري مي شود.

 

خواننده دوست ندارد
نويسنده به جايش فكر كند،
قضاوت كند،
نتيجه گيري كند –
دوست دارد نويسنده به او
تصوير روشني از آن چه هست بدهد
تصويري كه او تصورش را هم نكرده است.

 

منابع

https://shahinkalantari.com

http://hormozansari.com

 

مریم حسینی

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

یک پاسخ

  1. اولن یه چیزی چقدر قیافه خود آقای انصاری شبیه کاریکاتوری هست که از شاهین کلانتری دیدم و این یعنی قدرت بالای ایشون در منتقل کردن جزئیات چهره👌👌 البته که درستش اینه که بگم کاریکاتور چقدر شبیه تصویر واقعی ایشونه. بعدم اینکه با خوندن تعریف ها می خواستم بگم از کجا معلوم اینقدر تعریف می کنن نویسنده خوب و ایده آلی از نظر من باشه که درست اون لحظه یه چیزی خوندم ازشون که به قول جناب خان دیوانه کننده بود. مرسی که نوشتی و باعث شدی برم تو خط ایشون👍❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *